حکایت دولت و فرزانگی

حکایت دولت و فرزانگی

در زندگی تان دگرگونی های عظیم بیافرینید...

هر عصر و زمانه ای داستانهای خاص خود را می طلبد؛ به ویژه آنها که فرهنگ و بستر چنین تعریفشان می کند: "داستانهاییکه حقیقتی سودمند را تقویت می کنند." این کتاب کوچک، داستانی قوی و بکر، داستانی که یکی از سودمندترین حقایق را آشکار می سازد بر ما عرضه می کند. شاید داستان، ظریفترین صورت برای بیان این حقایق باشد. زیرا در سادگی کودکانه داستان، می توانیم با سادگی کودکانه ذهن نیمه هوشیارمان به طور مستقیم رابطه برقرار کنیم، و در زندگی مان دگرگونی های مثبت فراوان و عظیم بیافرینیم.

بریده ای از کتاب:
بعضی از ما مکررا به خود می گوییم که هرگز موفق نخواهیم شد، زیرا از خانواده بازندگان برخاسته ایم یا در گذشته شکست خورده ایم، یا شاید چون فکر می کنیم تحصیلات یا پول یا مهارت یا هوش یا توانایی مدیریت یا بخت و اقبال کافی، یا هزار چیز دیگر نداریم. از این رو از شکستی به شکستی دیگر روانیم؛ نه به این علت که فاقد شرایط لازم برای کامیابی هستیم، بلکه به این علت که ناهشیارانه، خودمان را چنین تصور کرده ایم.

بعضی از مردم معتقدند که هرگز همسر مناسب خود را نخواهند یافت، در حالی که کاملا واجد شرایط آن هستند. همسر احتمالی همچون طاعون از آنها می گریزد. اقتدار تصوری که از خود دارند، مسئول این امر است. ذهن ناهشیار اوضاع و شرایطی را می آفریند که دیگران را وا می دارد از او بگریزند.

ذهن ناهشیار برده ای است که می تواند ارباب ما شود صرفا به این دلیل که بی نهایت قدرتمند است.

این شاید به نظرت ساده گرایانه بنماید، اما بگذار به تو بگویم که قدرتمندترین راز روی زمین است. کلام، نفوذی عظیم دارد. تلقین به خود در زندگیمان نقشی عمده ایفا می کند. اگر از آن آگاه نباشی، اغلب بر ضد تو کار خواهد کرد. اما اگر از آن بهره مند شوی، همه اقتدار عظیمش در خدمت و اختیارت خواهد بود.