زنان شیفته

زنان شیفته

ریشه های ذهنی عشق بی تناسب...

 

عشقی که با تالم همراه باشد، عشقی ناسالم است. وقتی بخش اعظم صحبت ما با دوستان نزدیکمان درباره کسی است که او را دوست داریم، وقتی به او، به مسایل، به افکار به احساساتش بهای بیش از اندازه می دهیم، وقتی تقریبا همه جملاتمان را با نام "او" شروع می کنیم, عشق بی تناسب داریم و شیفته هستیم.


وقتی از دمدمی مزاجیها، از بدخلقی ها، از بی تفاوتی ها و از تحقیر کردنهایش بی تفاوت می گذریم، عشق بی تناسب داریم.


وقتی کتابهای روانشناسی خودیار می خوانیم و زیر همه عباراتی را که فکر می کنیم به "او" کمک می کند خط می کشیم؛ عشق بیش از اندازه می ورزیم.


وقتی بسیاری از ویژگی ها، ارزشها و رفتارهایش را نمی پسندیم و با این حال با آنها کنار می آییم و فرض را بر این می گذاریم که اگر بهتر از اینکه هستیم ظاهر شویم و اگر بیشتر محبت کنیم و خودمان را علاقمند نشان دهیم می توانیم او را تغییر دهیم، شیفته بی جهت هستیم و عشق بی تناسب داریم.


به رغم همه این تألمات و همه این نارضاییها، شیفتگی به قدری میان زنان شایع است که گمان می کنیم روابط زن و مرد نباید از این چهارچوب خارج باشد. اغلب ما در مقطعی از زندگی خود محبت بی تناسب کرده ایم، برای بسیاری از ما این تجربه بارها و به دفعات تکرار شده است. بعضی از ما به قدری درگیر روابط با همسر خود هستیم که تقریبا از زندگی باز مانده ایم و نمی توانیم به وظایفمان عمل کنیم.


در این کتاب به بررسی دقیق این مطلب پرداخته ایم که چرا بسیاری از زنانی که میل به بذل محبت دارند، همسرانی نصیبشان می شود که عشق خود را از آنها دریغ می کنند. توضیح می دهیم چرا در حالی که رابطه ای نیازهای ما را برطرف نمی سازد همچنان به آن ادامه می دهیم. توضیح داده ایم که چه راحت محبت سالم به ناسالم تبدیل می شود، چه آسان همسرانمان به ما بی توجه و با ما نامهربان می شوند و با این حال نه تنها از آنها دست نمی کشیم بلکه احساس می کنیم که آنها را بیشتر می خواهیم و بیشتر به آنها احتیاج داریم. متوجه می شویم که چگونه توجه و نیاز ما به عشق به یک اعتیاد مبدل می گردد.

 

بخشی از پیش گفتار کتاب